یه گل_یه عشق؛)
پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۲۹ ق.ظ |
Ali ..
|
۰ نظر
یه روزی از روزای خدا داشت میرفت کسی دنبال خانه خویش، انجا که آمد و گفت من حالم خیلی خوبه، باید یه کار خفن انجام بدم، برم به درختا آب بدم و عشق کنم و محبا کنم و خودمو فوق العاده کنم و خوشکل کنم و رفت لباس قشنگه رو با عطر زدن پوشید