آقا همه چی از یه روز قشنگ تابستونی شروع شد، یه تخم پیدا شد توی خونه خانم مرغه و آقا خروسه، با هم صحبت می‌کردن، این تخم از کجا اومده، مرغه گفت، من که امروز تخم نداشتم، و این جا هم به غیر ما مرغ و خروس دیگری نیست که بخواد مرغا تخم بگذارن و گفت
داشتم برای خودم تو گوگل میگشتم که یه لحظه یه چیز جالب توجهمو جلب کرد، نوشته بود، چگونه عشق خود را سوپرایز کنید، من هم دیدم خیلی دوست دارم عشقمو سوپرایز کنم و برم ببینمش، زدم روش از یوتیوب سر
در اوردم، یه دختر خانمه داشت می‌گفت:
سلام، خوب تو طبیعت چی هست و تو زندگی چطور، یه زندگی هم هست عاشقونه، طرف دختر، به نام: نازی و پسری به نام: صادق
یه زوجی به نام صادق و نازی که میخوان برن خونه بخت و ازدواج کنند.
به قصه‌ها و پست‌ها و استوری‌های عاشقانه این‌روزها توجه نکنید، دنبال ته‌ریش و عطر تلخ و چال گونه و موهای شلاله نباشید، اگر کسی را پیدا کردید که برای نوشیدن یک فنجان چای ساده با او جان می‌دهید، سفت و محکم و جاندار و دودستی بچسبیدش و رهایش نکنید...
#الهام_محمودی
سال ۱۴۰۰
سیزده بدر افتاده جمعه 😕
اگر همین یکی چندتا حرکت رو بلد باشید و موقع حرف زدن
با یک ناشنوا بکار ببرید چقدر از ته دل خو‌شحالش میکنید
و اون حس تنهایی رو ازش میگیرید.
