یه طبیعت خفن...
اقا امروز خیلی باحال بود، رفتم یه جا خفن، یه جا بود پر خر و کلی خر هم اونجا بود و این خرا خیلی خوشکل بودن و عشق بودن و به قولی بغلی...
آقا اومدیدم ازشون عکس بگیریم یه گرد و خاکی کردن که نگو و من ازشون دور شدم و گفتم حالاست که با لگدشون من رو بُکُشن و من هم دویدم و اونها پشت سرم دویدن و دویدن و یه لحظه...
من رفتم یه طرف، و اون ها طرف دیگه و این خیلی خفن بود و باحال و ترسناک..
مثلاً: مرگ بقل گوشم بود و دوباره زنده شدم و داشتم تو طلبیعت ول میگشتم و از بوی گل و چمن و اینها لذت میبردم و عشق میکردم و این خیلی خوب بود و این عشق هست و عشقااا..
و یه لحظه نشستم رو طبیعت و یه آهنگ ملایم گذاشتم و از هوا لذت می بردم و گفتم بخوابم رو چمنا و علف ها خوابیده بودم که هوای خنکی از بقل گوشم رد شد و خیلی خنک بود و کمی به خود لرزیدم و بعدش چند دقیقه خوابم برد و پاشدم دوباره رفتم و رفتم و رفتم و رفتم...
و این خیلی عشق هست و دیدن زیبایی خیلی هم خوب بود...
و اینکه:
تستش کنیدااا...
و
و
عشق و لذت بردن از طبیعت و حالا رو در نظر داشته باشید و این خیلی خوب هست...
و
تازه، یه چیز دیگه هم هستا، شبا اینجای خنک،یخ یخ میشه و حالگیر و باحال....
و
تازه یه چیز خفن دیگه:
اگه رفتید اینجاها، با خودتون لباس گرم اگر عید هست ببرید...
یه وقت خدایی ناکرده این لذت براتون زهر مار نشه...
و
بریم ادامه طبیعت گردی، رفتم جلوتر دیدم یه چوپانی با بزهاش داره اونجا میگرده و بزهاش و بزغاله هاش اونجا میچرن و من بزغالشو دیدم و گفتم: بع بع بزغی جان و بزغاله رو تو بقلم گرفتم و ناز کردم خیلی دوست داشتنی و بقلی بود، براش شعر خوندم و بهش علف دادم بخوره..
کما، و این رو خیلی دوس داشتم و تازه اینکه تا عصر اونجا پیش بزغاله بودم و بعدش بوسیدمش و گذاشتمش رو زمین پیش مادر بزیش و رفتم و رفتم تا رسیدم به یه جا قشنگتر، به آب روان و پاهامو تو آب خیس کردم و توش دوتا ماهی با هزار زور و خیس شدن و لیز بودن گرفتم و این خیلی خوب بود و همونجا کمپ زدم و رو آتش سرخشون کردم و خوردمشون و خوابیدم تا صبح، ولی شبش خیلی قشنگ و خفن بود و خیلی دوست داشتنی و ستارهها تو شب و عشق بازی...
و از همه مهمتر عشق کنید از لحظه هاتون و لذت ببرید...
تمام...
- ۰۴/۰۱/۱۱