داستان عاشقانه مرغ و خروسی:)🐓🐔
آقا همه چی از یه روز قشنگ تابستونی شروع شد، یه تخم پیدا شد توی خونه خانم مرغه و آقا خروسه، با هم صحبت میکردن، این تخم از کجا اومده، مرغه گفت، من که امروز تخم نداشتم، و این جا هم به غیر ما مرغ و خروس دیگری نیست که بخواد مرغا تخم بگذارن و گفت